ده روزه که گیانکو ندیدم و نمی‌دونم این حسی که الآن دارم چیه. چی می‌گین به اون حسی که جایِ خالیِ دستایِ یه نفره بین دستات؟ جایِ خالی بوسه‌هایِ یه‌نفر رو پیشونی‌ت. جایِ خالیِ حرفایِ یه نفر وقتی کنارِ گوشت حرف می‌زنه. جایِ خالیِ چشمایِ یه نفر وقتی تمامِ مدت زل زده بهت و داره سعی می‌کنه نشون بده حواسش نبوده. جایِ خالی‌. جایِ خالی. جایِ خالی. جایِ خالیِ چیزایی که نمی‌شه با کلمات نوشتشون. چی می‌گین بهش؟ این تمومِ اون چیزیه که این‌روزا دارم حس می‌کنم. دارم حسش می‌کنم و غرق می‌شم تو گردابِ خودم. می‌چرخم. له می‌شم. دست می‌ندازم به کوچیک‌ترین دست‌آویزا. تمومِ تلاشمو می‌کنم که ادامه بدم. که زندگی جریان داشته باشه. که من وسطِ همه‌یِ اینا اونقدر ادامه می‌دم که دوباره ببینمت و دوباره کنارم باشی. همین.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یک ذهن مختصر AHGhaznavi دریاهنگ alibakaie اتوبار اسلامشهر جاده ساوه سلامت باشيد Leslie شرکت ایده نخست فرداد